حرف احساسي

نوشته شده در چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۹ توسط پدر صبا

دیشب موقع خواب صبا به من گفت:

من که تو رو دوست دارم و تو هم که منو دوست داری، پس چرا می ری دانشگاه؟ (کمی اشک هم سرازیر شد)

۳ نظر درباره “حرف احساسي” داده شده است.

  1. مادر صبا گفت :

    دقیقا این جملات را به من هم گفت.
    نمی دونم چرا براش اینطوری جا افتاده که ما وقتی میایم دانشگاه اونو دوسش نداریم

  2. پدر صبا گفت :

    جالبه که هر چقدر هم بهش می گیم که حتی اگر بریم دانشگاه بازم دوستش داریم، باور نمی کنه. میگه: نه!

  3. عمو پویا گفت :

    یک استنتاج منطقی ساده می کنه:
    ۱- وقتی کار بدی کرده بهش گفتید دوسش ندارید و موقتا تنهاش گذاشتید.
    ۲- وقتی میرید دانشگاه تنها میمونه و همون احساس را می کنه
    ۳- میدونه که رفتن دانشگاه یک کار اختیاری برای شماست یعنی اگر یک روز نخواهید بروید نمی روید. اما هنوز قدر تحلیل در بعد کلان را نداره که بفهمه شما نمی تونید اصلا دانشگاه نروید.
    ====================
    نتیجه: وقتی میرید دانشگاه فکر می کنه دارید مجازاتش می کند.

نظر بدهید



counter
Motigo Webstats - Free web site statistics Personal homepage website counter Search Engine Optimization